دیده شده : 2315
توسط :
مورخه :
نام داستان : رابطه عناصر داستان با یکدیگر
نوشته : مهری غلامپور
ارکان داستان با یکدیگر رابطه متقابل دارند ودر تعریف هر عنصر ازبقیه عناصر کمک گرفته می شود.عناصر داستان شبکه در هم تنیده ای با یکدیگر بوجود می آورند.شخصیت وقتی پیدا شود،بلافاصله به راه افتاده وشروع به انجام ((عمل))می کند.در داستان نمی توان شخصیتی آفرید و او را معطل گذاشت.لااقل این شخصیت فکر می کند و فکر خود نوعی عمل داستانی است واگر در فکر خود خاطرات گذشته را مرور کند.اعمال گذشته رابه خاطر خواهد اورد.هر شخصیتی به محض افرینش نیاز به زمان ومکان دارد.شخصیت بدون زمان ومکان معنی ندارد.بنابراین هیچ کدام از عناصر داستان را نمی توان از دیگری جدا کرد و به طور مجزا به آن نگریست.هنری جیمزدر مقاله خود تحت عنوان هنر داستان می پرسد((مگرشخصیت چیزی است جز انچه حادثه قصه تعیین می کند ومگر درحادثه چیزی جز تشریح وتصویر اشخاص قصه می تواند باشد؟ورخداد چیست؟ مگر در تعریف شخصیت ما چه چیزی درآن میجوییم ومییابیم؟زنی که دستهایش را روی میز گذاشته و به شما با حالتی خاص می نگرد یک رخداد است اگر نیست فکر می کنم مشکل بتوان گفت که چه چیز است؟))در میان عناصر داستان دو عنصر نقش کلیدی و اساسی دارند و آن دو شخصیت وعمل است.اهمیت این دو بعد به حدی است که گاهی اوقات داستان ها را براساس اهمیتی که به هر کدام از این دو داده شده تقسیم می کنند.ادوین میور رمان را به دو نوع کلی تقسیم می کند:رمان عمل و رمان شخصیت.در رمان شخصیت قهرمان داستان به عنوان جزئی از طرح اندیشیده نمی شود،بلکه برعکس وجودی مستقل دارد و عمل تابع او و در خدمت او است.نویسنده ممکن است هم چنانکه قصه پیش می رود طرح خود را بیافریند.این شخصیت ها همیشه بر یک حالند.انها مانند منظره ای اشنا هستند که گاه، وقتی تاثیر نور یا سایه خاصی انها را تغییر می دهد یا ما از زاویه و دیدی دیگر به انها می نگریم ما را به شگفتی می افکنند.در رمان عمل تنها به عمل اهمیت داده می شود در این نوع شخصیت وقتی مفهوم و وجود دارد که عملی انجام بدهد .وعمل مهم است و بعد از انجام عمل وجود شخصیت بی اهمیت است. پیتروستلند به گونه ای دیگر همین مطلب را مطرح می کند.وی داستان ها را براساس شخصیت یا حوادث داستان تقسیم می کند.جزیره گنجیک رمان شکل یافته براساس حادثه است و سرهر میستون در مقابل با ان یک رمان بر اساس شخصیت پردازی است واستاد بالانترا بین این دو شیوه از طرح در نوسان است. سپس در ادامه می افزاید((در یک رمان برجسته حوادث و اشخاص را هرگز نمی توان از یکدیگر جدا کرد.این دو عامل در یکدیگر تنیده می شوند و اگر گاه پیش آید که جدا شده باشند حتما نویسنده حقیقت این امر رابه کمک یک طنز وشوخی استثنائی یا خصوصیتی دیگر مخفی نگه داشته و خواننده باید علت ان را کشف کند.)) بسیاری از صاحب نظران شخصیت را مهم ترین عنصر داستان دانسته اند.یونسی معتقد است ((مهم ترین عنصر منتقل کننده تم داستان ومهم ترین عامل طرح داستان شخصیت داستانی است0))ویرجینیا وولف می گوید: ((من معتقدم که سر وکار همه رمان ها فقط با شخصیت است.))و می افزاید برای طرح وترسیم شخصیت است که قالب رمان را طرح افکنده اند وپرورش داده اند.((و چه قالبی بهتر از رمان برای طرح و ترسیم شخصیت که خود قالبی است هم ناشیانه و پرگوی و غیر نمایشی و هم پرمایه و سرشار از انعطاف پذیری و تحرک و زندگی.)) لارانس پراین معتقد است که یک خواننده خوب بیشتر به شخصیت ها که اعمال را انجام می دهند توجه می کند تا به اعمالی که شخصیت ها انجام می دهند و براهنی عقیده دارد که عامل شخصیت، محوری است که تمامیت قصه برمدار آن می چرخد.کلیه عوامل دیگر؛عینیت،کمال،معنا و مفهوم وحتی علت وجودی خود را از عامل شخصیت کسب می کنند؛ومگر قصه ای می توان یافت که در آن دگرگون شدن شخصیت موجبات دگرگونی حوادث،جدال ها،طرح وتوطئه وسایر عوامل دیگر را فراهم نیاورد؟آیا قصه می تواند چیزی جز رشد و تکامل شخصیت قهرمان در طول زمان باشد؟ایا می توان قصه ای پیدا کرد که در آن شخصیتی واقعی یا مستعار یا تمثیلی نباشد.)) منابع : -قصه نویسی ،رضا براهنی - راهنمای رویکرد های نقد ادبی،گورین ویلفردال و دیگران؛زهرا میهن خواه - ساخت رمان، میورادوین؛فریدون بدره ای - شیوه های داستان نویسی،وستلند پیتر:محمد حسین عباسپور تمیجانی - رمان به روایت رمان نویس،آلوت میریام:،علی محمد حق شناس
|